دوربین

دوربین جای راوی

 

فیلم زبانی است که برای داستان گفتن به کار میرود و راوی این داستان دوربین است.

 درست است که کارگردان داستان گوی نهایی است اما زبانی که به کار میبرد زبان دوربین است.

کارگردان برای کار با دوربین شش متغییر در اختیار دارد . در هر شش مورد ترکیب بندی درون کادر یک عامل اصلی است .
۱) زاویه
۲) اندازه تصویر
۳) حرکت
۴) عمق میدان
۵) وضوح
۶) سرعت


کارگردان این امکانات را با هم می آمیزد و با بهره برداری درست از آن ها جملاتی خلق می کند 

تا با آن ها داستان سینمایی خود را تعریف کند . سپس این جملات را پاراگراف بندب می کند

_این پاراگراف ها بلوک های روایی یا دراماتیک کامل اند که سخت متکی بر سه عنصراند : 

فشرده ساختن ،شاخ و برگ دادن و عنصر سومی که قدرت روایی / نمایشی مهیبی دارد _ آشکار ساختن .

 

آشکار ساختن

 

آشکار ساختن عنصری است روایی/نمایشی چنان که همه جا ساری و جاری است 

که احتمال دارد فیلم ساز تازه کار قدرت آن را دست کم بگیرد زیرا به تعبیری هر نما چیزی را آشکار می سازد . 

اما در این جا ما به دنبال آشکار ساختن دراماتیک هستیم آشکار ساختنی که تاثیر گذار باشد که بار دراماتیک داشته باشد .

 نمونه های آن عبارتند از : آشکار ساختن سر اسب در پدر خوانده (فرنسیس فورد کاپولا ۱۹۷۲)سفینه ی فضایی پشت وانت ریچارد دریفوس

 در برخورد نزدیک از نوع سوم (استیون اسپیلبرگ۱۹۷۷) یا نمونه ی کوچک اما موثر آشکار ساختن شکل نهایی کوه رسی در همان فیلم 

که شخصیت دریفوس سرانجام موفق می شود آن را ترجمه کند یا مورد زیبای آشکار ساختن صورت نقش اول برای اولین بار در۵/۸ .

دوربین

ورود ها

ورود شخصیت ها به فیلم نیز در بعضی وظیف مشابه آشکار ساختن است اما ورودها ماموریت خاصی دارند : 

باید شخصیت را به بیننده معرفی کنند ، شِمه یی از اینکه واقعا کی است ارایه کنند_

ویژگی های شخصی اش رده ی اجتماعی اقتصادی اش و امثال آن _ یا چیزکی از روح و روان آن شخصیت بگویند

 مثلا شاد است یا غمگین یا چه نقشی در نمایش دارد (دوست است یا دشمن) . 

ورود همچنین به تماشاگر اعلام میکند که شخصیت نقش مهمی در داستان بازی میکند یا نه.

ورود شخصیت های اصلی شما نباید حالت آهسته سر خوردن به فیلم داشته باشد . باید ورودشان را رسا اعلام کنید .

 

دوربین عینی

 

بیش ترین مواقع این راوی به زبانی عینی صحبت می کند مثلا در باب دارد در خیابان قدم می زند .

لیندا را می بیند . لیندا از او رو بر می گرداند . در نوشتار به این می گوییم زبان راوی سوم شخص . 

ماهیت راوی و سبکی که داستان گفته می شود در همان ابتدای فیلم معرفی می گردد . 

آیا دوربین کنج کاو است ، بازیگوش است دانای کل است یا رمانتیک است ؟

 آیا از نماهای بسیار بسته استفاده می کند یا از شخصیت ها فاصله می گیرد .

 از یک دوربین متحرک استفاده می کند یا ساکن؟ آیا از یک موتیف بصری استفاده می کند

 مانند کادر پایانی از میان یک در گاه در فیلم جویندگان جان فورد(۱۹۵۶)یا نور موضعی در فیلم ۵/۸؟ 

(هر عنصر بصری یا صوتی مکرر می تواند یک موتیف باشد .) آیا راوی نقشی فعال در تفسیر معنی یا نتایج یک اقدام به عهده خواهد گرفت

 یا با زحمت فراوان سعی می کند نکته ای از طرح داستانی را که برای درک داستان ضروری است خاطرنشان نماید؟ 

یا بی طرفی اختیار خواهد کرد و اجازه می دهد تماشگر به تنهایی گلیم خود را بیرون بکشد

برای کارگردان تازه کار کمک است اگر برای راوی این وظیفه را قایل شود که یقه ی بیننده را می چسبد

 و تا تمام نشدن فیلم رها نمی کند . با این یقه چسبیدن راوی توجه تماشاگران را به هر کجا نیاز داستان حکم کند

 هدایت می نماید . باور من این است که خود متوجه خواهد شد که تماشاگر ترجیح می دهد

 اختیارش در دست یک راوی قدرت مند و مطلع باشد نه یک راوی ضعیف و محتاط.

ارتباط از طریق واتس اپ
ارسال