کلورمن مینویسد به دانش جویان توصیه کرده : فیلمنامه خوب که انتخاب کنید ، بازیگران خوب که انتخاب کنید
کارگردان خوبی خواهید بود . او خاطر نشان میکند که در هر مضحکه ای حقیقتی وجود دارد .
میلوش فورمن اغلب متذکر شده که انتخاب بازیگر هشتاد درصد از کار کارگردان که باشد ، فوق العاده مهم است . چه گونه به آن بپردازیم؟
از کازان پرسیدم چه گونه بازی گر انتخاب می کند ، جواب داد : چند روزی آن ها را به مونتاک می برم .
هر چند در کنار اقیانوس خانه ای ساحلی داشت ، ولی فهمیدم که منظور او از مونتاک یعنی هر جا که او و یک بازیگر راحت کنند
و کازان بفهمد آن بازی گر انتخاب درستی برای آن نقش هست یا نه .
کازان عقیده داشت شخصیت ها حتما در گوشه ای از درون همه ی بازی گران ، جز تعداد معدودی ، هستند .
داستانی برایم تعریف کرد از زمانی که برای شرق بهشت(۱۹۵۵) انتخاب بازیگر میکرده .
استودیو قصد داشت بازی گر جوانی به نام جیمز دین را تحمل کند ، اما کازان را جذب نکرد .
روزی کازان از استودیو که بیرون آمد ، دین را بیرون استودیو دید روی موتور سیکلت نشسته .
دین از کازان پرسید می آید با او دوری بزند . کازان با این که از موتور سیکلت می ترسید ، قبول کرد .
کازان ، این کارگردان کارکشته ، از این فرصت ، این “مونتاک”استفاده نمود و مغز دین را به کار گرفت .
کمی بعد که جلوی استودیو ترمز کردند ، کازان می دانست بازیگر مناسب را پیدا کرده است .
او صحبت را به پرس و جو از ارتباط دین با پدرش کشاند و متوجه شد که به ارتباط کسی که باید در فیلم تصویر شود بسیار شبیه است .
زمانی به میلوش فورمن متذکر شدم که فلان بازیگر در آخرین فیلم او بازی فوق العاده ای داشته .
فورمن به سویم برگشت و زیر لب گفت : فلانی (بازیگر)،همان فلانی (شخصیت)است .
هر دو کارگردان در انتخاب بازیگر کارهای درخشانی داشته اند ، ولی خودمان را گول نزنیم .
از نظر کار با بازیگر ، کار آن ها به این جا ختم نمی شود ، کار شما هم همین طور .
یکی از اولین جاهایی که خط و ربط یابی ما نتیجه می دهد در روند انتخاب بازیگر است .
بدون این کندوکاو اولیه سرگشته خواهیم شد . با این که فیلم ها در زمان حال بازگو می شوند ، شخصیت ها از گذشته می آیند .
شخصیت همان گذشته است . گذشته یعنی هر آن چیزی که شخصیت های شما را ساخته :
خانواده ، پیشینه ی اجتماعی / اقتصادی ، و از این دست . سر نخ های شخصیت در فیلم نامه مستتر اند ،
آن ها را باید کشف کنید تا بتوانید با بازی گران هوش مندانه کار کنید .
کازان از من خواست در انتخاب بازیگر برای یک فیلم در یونان به او کمک کنم _ فیلمی که رگز ساخته نشد _
اما این کار بزای من بسیار آموزنده بود . او و من در اتاق هتل او در آتن می نشستیم و فیلمنامه را مرور می کردیم .
حداقل پنجاه شخصیت مهم داشت . برداشت های خود را از اینکه چی و کی به دردمان می خورد با هم در میان گذاشتیم .
روش ثابتی برای این کار وجود ندارد . می توانید با یک تیپ فیزیکی یا یک تاریخچه ی روانشناختی شروع کنید _
یعنی با چیزی که شیرازه ی آن شخصیت را می سازد . فرقی ندارد . اما به محض اینکه کارگردان به چیزی فکر می کند
یا آن را با دیگری درمیان می گذارد ، یک ایده سر بر می زند_یعنی هسته ی مرکزی آن چیزی که بازیگر ایفاگر آن نقش باید داشته باشد .
آیا بازیگر مورد نظر هسته ی اصلی آن شخصیت را مجسم می کند ؟
دست کم ، باید بتواند با آن شخصیت نسبتی پیدا کند یا هسته ی اصلی آن شخصیت را درک کند .
در بسیاری مواقع ، اگر بازیگر بسیار خوبی باشد ، همین از کافی هم کافی تر است . شرایط بدنی ساده است ،
اما نباید اسیر تجسم اولیه خویش بمانیم ، مگر اینکه آن ویژگی از نکات مهم طرح داستان باشد .
احتمال دارد نخست مردی کوتاه قد را تجسم خود در نظر گرفته باشیم ، اما در مرحله ی عمل ،
بازیگر بلند قد ذهنیت ما را تغییر دهد . مقولات دیگر دشوار تر اند _ گنگ تر اند .
بنابر این بیایید گام به گام یک روند انتخاب بازیگر را آغاز کنیم . هر کاری که کارگردان انجام می دهد ،
اگر گام به گام صورت گیرد ، آسان تر ، شفاف تر و دقیق تر خواهد بود .